فریده سلطانی از آن دست بانوان دغدغهمند در حوزه فرهنگ و کتابخوانی است که سالهاست تلاش کرده است در کنار چاپ و انتشار کتاب به بانوانی که علاقهمند به نوشتن هستند کمک کند.
او آثار زیادی از نویسندگان گمنام و صاحبنام خراسان را توسط نشر«طنین قلم» به چاپ رسانده و مدیر و مؤسس انجمن بانوان ناشر و اهل قلم است. او تا امروز 50 درصد کتابهای نویسندگان مطرح و صاحب نام استان را چاپ کرده است و از نویسندگان تازهکار نیز حمایت کرده است.
این بانوی فرهیخته هماکنون دبیر جشنواره داستان کوتاه «نقشآفرینی زن مسلمان ایرانی» است که با محور زن ایرانی، خانواده و اجتماع برگزار میشود.
خانوادهاش کتابخوان بودند و بعدها همسرش که هماکنون مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه امام رضا(ع) است مشوق شروع کارش در حرفه نشر شد. البته خودش نیز دستی بر قلم دارد. «کتابخوانی از آغاز در خانواده ما یک اتفاق روزمره و معمول بود.
همسرم علاوه بر تألیف و چاپ چندین کتاب، ویراستاری را نیز به صورت حرفهای انجام میدهد و پسرم تاکنون چندین داستان نوشته و یک کتاب هم از او به چاپ رسیده است
از دوران تحصیل با آن ارتباط داشتم و به علت همین علاقه در رشته زبان و ادبیات فارسی تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کردم. در سال 70 در کنگره سرداران شهید استان خراسان رضوی درباره زندگی نامههای شهدا رمان و داستانهای کوتاهی مینوشتم. در اغلب کارگاههای حرفهای نویسندگی شرکت کردم. چندین تألیف دارم و مهمتر از همه کتابهای زیادی را ویرایش کردهام.
دو فرزند دارم. اگرچه دخترم رشته مهندسی کامپیوتر را انتخاب کرد، یک کتابخوان حرفهای است و در کارهای هنری نیز فعالیت میکند و اغلب صفحهآرایی کتابهای نشر را انجام میدهد. همسرم علاوه بر تألیف و چاپ چندین کتاب، ویراستاری را نیز به صورت حرفهای انجام میدهد و پسرم تاکنون چندین داستان نوشته و یک کتاب هم از او به چاپ رسیده است. تقریبا میشود گفت کتاب همچون فرزندی در خانواده ما حضور دارد.»
فریده سلطانی با پشتوانه فکری و مشاوران خوبی که در خانواده دارد کار نشر را خیلی اصولی و صحیح شروع میکند و به این کار از جنبه اقتصادیاش نمیاندیشد. بنابراین همزمان با شروع کار نشر، انجمنی را هم برای بانوان راهاندازی میکند تا پاتوقی برای همه آنهایی باشد که امید نوشتن هرگز در دلشان خشک نشده است.
«انجمن بانوان ناشر و اهل قلم از سال 1385 شروع به کار کرد. ابتدا با برگزاری نشستهای فرهنگی در نمایشگاهها به صورت رسمی خودمان را معرفی کردیم و از سال 88 به صورت مؤسسه فرهنگی کار را گسترش دادیم. برگزاری نمایشگاه و همایشهای فرهنگی در مقوله نویسندگی از عمده اهداف ما بوده است.
هر چیزی که در راستای تألیف و نگارش باشد جزئی از کار ماست. البته باید بگویم از آنجایی که کرونا به همه مشاغل آسیب زد ما را هم درگیر برخی از مسائل از جمله تعطیلی جلسات و کارگاههای داستانیای کرد که چندین سال به صورت مستمر در مجتمع فرهنگی امام رضا(ع) برگزار میکردیم اما با تلاش فراوان، برخی از فعالیتها و برنامهها را به طور محدود برگزار کردیم و نگذاشتیم دامنه فعالیتهایمان مسدود شود.
از دیگر دغدغههای انجمن بانوان ناشر واهل قلم کشف و شناسایی استعدادهای بالقوهای است که تاکنون به جامعه فرهنگی معرفی نشدهاند. کشف این استعدادها باعث شد کارگاههای آموزشی داستاننویسی را به مناطق حاشیه شهر سوق دهیم و برای آموزش افراد کمبرخوردار اما علاقهمند به نویسندگی تلاشهایی صورت دهیم.
او معتقد است در حاشیه شهر دختران نویسنده و بااستعداد بسیاری حضور دارند که ممکن است به علت بعد مسافت نتوانند به کلاسهای مراکز مختلف مراجعه کنند. این فرصت برای آنها مغتنم است.
این روزها به علت دغدغهها و مشکلات محدود زمانی، مردم به فضای مجازی روی میآورند و نوشتن و نویسندگی ابهت سابق را ندارد. باید گفت هماکنون چاپ کتاب در دنیای امروز یک جسارت قلمداد میشود بهویژه برای بانوانی که در این مسیر قدم برمیدارند و اجازه میدهند فکر و دنیایی که میسازند برای همیشه ثبت و ماندگار شود.
با افرادی برخورد داشتهام که در مرز یک آسیب اجتماعی بزرگ یا یک مشکل لاینحل بودهاند و پس از چاپ نوشتههایشان معجزهای در زندگی آنها پدید آمد
در همین راستا خانم سلطانی شاهد اتفاقهای عجیبی برای نویسندگان گمنامی بوده که بعد از چاپ کتاب تحول بــزرگی در زندگی آنها به وجود آمده است. «راستش نمیتوانم اسم نویسندهها را بگویم اما با افرادی برخورد داشتهام که در مرز یک آسیب اجتماعی بزرگ یا یک مشکل لاینحل بودهاند و پس از چاپ نوشتههایشان معجزهای در زندگی آنها پدید آمد.
روزی خانمی به من مراجعه کرد. اصلا باور نمیکردم کتاب را خودش نوشته باشد. سواد آکادمیک نداشت و حتی کتابهای زیادی نخوانده بود اما بعد از خواندن نوشتههایش تشویق شدم کتابش را به چاپ برسانم. با چاپ آن کتاب چنان زندگیاش متحول شد که به دنبال ادامه تحصیل رفت و از نظر اقتصادی و اجتماعی چند مرحله ارتقا پیدا کرد. این یکی از مواردی بود که رشد و شکوفایی فردی با چاپ مطالبش را رقم میزد. البته بین نویسندهها افراد زیادی وجود دارند که معتقدند چاپ کتاب روحیهشان را بسیار خوب کرده است.»
بانوان ناشر در شهرستانها گمنامتر از مراکز استانها هستند. آنها بیش از اینکه به دنبال تبلیغات باشند تلاش میکنند کتابهای ارزشمندی تولید کنند.
«شاید بخشی از گمنام بودن بانوان ناشر متوجه خودشان باشد که نخواستهاند مطرح شوند و ترجیح دادهاند در انزوا به سر برند. بخشی دیگر برمیگردد به بیتوجهی مسئولان به جایگاه فرهنگی بانوان و نادیده گرفتن فعالیتهای آنان که این مسئله باز هم ناشی از نداشتن اعتمادبهنفس بانوان فرهیخته به فعالیتها و آثارشان است زیرا اگر خود بانوان به جایگاه ارزشمند و والای نویسندگی پی ببرند این مهم به یک ارزش تبدیل خواهد شد و دیگران نیز برای آن احترام قائل میشوند. سختیها و مشکلات نشر در جامعه امروز بسیار فراوان و طاقتفرساست طوری که برخی از همکاران ناشر از شغل خود انصراف دادهاند.»
خانم سلطانی از نبود عدالت بین ناشر شهرستانی و تهرانی گلهمند است و این را که چرا سعی نمیشود از هویت بومی و نیروی انسانی استفاده بهتر شود یکی از مشکلات امروز میداند. «بهمراتب کار نشر در شهرستانها و همچنین مشهد سختتر از تهران است. چون دسترسیای که ناشران تهران به مراکز پخش و عرضه کتابهایشان دارند به هیچ عنوان قابل مقایسه با ناشران شهرستانی برای معرفی آثار منتشره نیست.
این یکی از دلایل عمده مشکلات نشر است. حتی کتابفروشیهای مشهد ترجیح میدهند کتابهای خود را با وجود بعد مسافت از تهران تهیه کنند. همان کتاب را اگر یک ناشر شهرستانی پیشنهاد دهد شاید نپذیرند. این یعنی بیعدالتی. همچنین ناشران تهرانی به هیچ عنوان کتابهای ناشران شهرستانی را قبول نمیکنند و اغلب در مراودات خود با ناشران هماستان خود در ارتباطاند.»
چیزی که در همه این سالها باعث شده است خانم ناشر روی پای خود بایستد احترام ویژه جامعه و مخاطبانش است. هیچ کسی او را به علت انتخاب این شغل سرزنش نکرده بلکه برعکس، با توجه به آسیبها و مشکلات نشر، از حمایت مسئولان فرهنگی استان برخوردار بوده است.
«من با طیف گسترده مخاطب مواجه نیستم بلکه افرادی که نزد من میآیند نویسندگان و پژوهشگراناند. آنها نیز همگی از شأن و وجهه اجتماعی بالایی برخوردارند و برای بانوان ناشر احترام خاصی قائلاند. اصلا در کار ما جنسیت معنایی ندارد.» همه نویسندگانی که در طول کارنامه نشر خود داشته است برایش ستودنی و قابل احتراماند.
او فضای مجازی را باز هم قابل اعتماد نمیداند و معتقد است مردم همچنان به کتاب اهمیت میدهند. «بعید میدانم فضای مجازی بتواند با فضای مطالعه و کتابخوانی برابری و مقابله کند زیرا کتاب حق انتخاب مخاطب است که آن را با سلیقه خودش انتخاب کرده است در صورتی که مطالب فضای مجازی اغلب غیرمستند است و نمیتواند منبع خوبی برای ذهن کنجکاو و خلاق مخاطب باشد. هرچند متأسفانه مردم اغلب ترجیح میدهند با مطالب غیرمستند و چه بسا کاذب فضای مجازی اوقات خود را سپری کنند و برای مطالعه کتاب حتی چند دقیقه هم صرف نکنند. این مسئله باید آسیبشناسی شود.»
خانم سلطانی موافق حضور زنان در کار نشر است اما میگوید این کار شرایط خاص خودش را دارد و در هیچ دانشگاهی به شما آموزش نمیدهند چطور میتوان در کار خود حرفهای بود. تجربه اولین و آخرین معلم شماست.
خرید کتابهای نویسندگان توسط نهادهای دولتی از دیگر مسائل مهم نشر است که باید به آن پرداخته شود. برای کار نشر باید کفش آهنین به پا داشت نه پاشنهدار!
«برای کار نشر، اقتصاد حرف اول را میزند اما قبل از سرمایه، دلی بزرگ و روحیهای خطرپذیر لازم است که بتوان چرخهای خوابیده و معلق صنعت نشر را به جلو هدایت کرد. اینکه چطور بتوانی نویسندهای را که هیچ شناختی بر روی آثارش نداری بشناسی، آثارش را تحلیل کنی، سپس به جامعه فرهنگی معرفی کنی، بزرگترین تلاش فرهنگی است.
مهمتر از آن، هماکنون تهیه کاغذ راحت و ارزانقیمت است که باید در اختیار ناشر قرار بگیرد و خرید کتابهای نویسندگان توسط نهادهای دولتی از دیگر مسائل مهم نشر است که باید به آن پرداخته شود. برای کار نشر باید کفش آهنین به پا داشت نه پاشنهدار!»
خانم سلطانی کتابخوانی را در شرایط فعلی بهویژه برای دخترانی که با سؤالهای متعدد درگیرند ضرور میداند و معتقد است مهم نیست چقدر پرمشغلهای بلکه باید زمانی برای کتاب خواندن پیدا کنی وگرنه خود را در محاصره نادانی خواهی یافت. «شرایط کنونی جامعه میطلبد که بسترهای فرهنگی را قوی سازیم.
به گفته رهبرمعظمانقلاب اسلامی، ما در قبال فرهنگ مسئولیت قانونی داریم زیرا فرهنگ یک ملت است که میتواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، فناور و دارای اعتبار جهانی کند. برای آغاز، باید از خانواده شروع کرد. خانواده علاقهمند و فرهنگ دوست هرگز اجازه نخواهد داد رشد و اعتلای فرزندان محدود بماند و پس از خانواده نقش آموزش و پرورش بسیار مهم و چشمگیر است زیرا وقتی هویت یک فرد به او شناسانده شود با کوچکترین تلنگری هرگز دست به ابتذال نخواهد زد. فرهنگ در وضعیت و موقعیت کنونی جامعه ما از اقتصاد مهمتر است. باید ریشهها و هویت اصلی خودمان را بشناسیم و برای فرزندانمان از اصالت کشورمان سخن بگوییم. فرهنگ یعنی مادر همه زیرساختها.»